💠
#هزار_خدا_هزار_هزار_خدا
🔷بخش چهارم
🔶 به فرموده ی قرآن:
وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَٰنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ(زخرف:۳۶)
«و هر که از یاد خدا (و حکم قرآن) رخ بتابد شیطانی را بر او برانگیزیم تا یار و همنشین دایم وی باشد.»
بعضی ها دچار عشاوه می شوند. به ساعت عشا به این دلیل میگویند عشا چون ساعتی است که چشم دیگر خوب نمی بیند!
عشاوه وقتی است که آدم چشمش خوب کار نمی کند و اطراف را نمی بیند ، می گوید « وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَٰنِ » یعنی خدای متعال دائما درحال تجلی است اما یک عده نمی بینند ، اینها کور اند.
وقتی به تجلی خدا توجه نشود ، چه اتفاقی می افتد؟
قرآن می فرماید؛ « نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ »
شیطانی را همراه او می کنم.
مشکل شیطان چه بود؟
جُرمش این بود که در آینه عکس تو ندید ٭٭٭ ورنه بر بوالبشری ترک سجود این همه نیست
یک سجده بر آدم نکردن که این همه بگیر و ببند ندارد. " جرمش این بود که در آینه روی تو ندید "
دست و پای شیطان را در ماه رمضان بستند یعنی چه؟
یعنی اسباب غفلت از خدا جمع شده است.
حرف ما این است اگر ما اسم دین را شنیدیم در اولین مرحله باید یاد این بیافتیم که توجه مان مدام به خدا باشد وگرنه دچار سوءتفاهم شده ایم؛ چراکه خلاصه و چکیده قرآن توجه و توحید است. در غیر این صورت انسان دچار شرک میشود.
قرآن می فرماید :
وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ (یوسف:۱۰۶)
«و بيشترشان به خدا ايمان نمى آورند جز اينكه [با او چيزى را] شريك مى گيرند»
اکثر کسانی که ادعای ایمان دارند و خود را مومن می دانند متاسفانه مبتلای به شرک هستند. همین که کسی فکر کند طبیب او را درمان میکند همین که فکر میکند معلم است که او را آموزش میدهد ، اینها شرک هستند ، طبیب ، خدای متعال است ، معلم ، خدای متعال است .
روایتی از امیرالمومنین هست که معمولا آن را بد تعریف می کنند حضرت فرمود:
مَن عَلّمني حَرفاً، فقد صَيَّرني عبداً
این جمله دو ترجمه دارد:
ترجمه ی اول؛ مَن شرطیه؛
«هرکس به من حرفی یاد دهد مرا عبد کرده است»
ترجمه ی دوم ؛ مَن موصوله؛
«کسی که به من یک حرف یاد داد مرا با همان یک حرف عبد کرد.»
یعنی پیغمبر اکرم (ص) یک حرف به من یاد داد همان یک حرف مرا عبد کرد چون آدرس درست را داد ،
معلم ظاهری امیرالمومنین (ع) پیغمبر اکرم بود اما او که پیغمبر را معلم حقیقی خودش نمی داند همان طور که حضرت موسی به جناب خضر عرض کرد:
قَالَ لَهُ مُوسَىٰ هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَىٰ أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا(کهف:۶۶)
«موسی به آن شخص دانا (و خضر زمان) گفت: آیا من تبعیت (و خدمت) تو کنم تا از علم لدنّی خود مرا بیاموزی؟»
نگفت از آنهایی که علم داری به من یاد بدهی.
گفت از آن چیزهایی که به تو یاد داده اند به من یاد بدهی!
ما علم را که از معلم نمی گیریم ، همان طور که نور را از خورشید نمی گیریم!
مرحوم علامه طباطبایی یک شب از منزل بیرون آمد ، به او گفته بودند آقا تاریک است مراقب باشید!
فرموده بود؛
مگر روز که حرکت می کنیم به نور خورشید حرکت می کنیم؟ روز به نور خدا می رویم ، نور خدا هم شب و روز ندارد.
رحمت خدا بر او ، این می شود انسان موحد ، اینچنین انسانی محصول قرآن است!
او می داند چه کسی به خورشید نور داده است؛
هُوَ الَّذِى جَعَلَ الشَّمْسَ ضِياءً وَالْقَمَرَ نُوراً (قصص:۵)
«اوست خداوندى كه جعل فرمود خورشيد را روشن و ماه را تابنده»
این که بگوییم نور خورشید از خودش است ، مال مدرسه است ، مال بچه ی کلاس اول است!
انسان موحد اینطور نگاه نمی کند ، انسان موحد می گوید مگر کسی از خودش چیزی دارد؟
نور خورشید از خداست ، نور خدا هم شب و روز ندارد.
این یعنی با خدا زندگی کردن
ماه رمضان ماه اینجور ملاقات هاست.
🔔
@Aminikhaah_Media