✅ پرسش و پاسخ از آیت الله خوشوقت
🔹 جبر و اختیار (50)
س: «اُفَوِّضُ اَمْرِي إِلَى اللَّهِ»؟
ج: اگر راست بگويي، خوب است. اگر راست بگويي، خوب است؛ اما راست نمي گويي. به زبان مي گوييم، اما خودمان دنبالش مي رويم که حل کنیم. «اُفَوِّضُ» یعنی واگذار مي كنم؛ اما کی واگذار كردی؟ خودت شب دويدي؛ روز هم دويدي؛ اما نشد. ولي خُب بايد گفت. چاره اي نيست.
كارها با قدرت حل مي شود. قدرت ما هم كم است. آن را خرج مي كنيم و نمي شود؛ ولي قدرت خدا كافي است. به او هم واگذار نمي كنيم كه كارها را تمام كند و مي گويیم: «خودم بهتر بلدم!» حالا هی زور بزن!
س: آیا اين عيناً همان توكّل است يا چيز ديگري است؟
ج: تقريباً همان است.
س: گاهی پیش می آید که انسان اراده می کند کاری را با برنامه و دقیق انجام دهد و همه ی جوانب آن را پیش بینی می کند که به نتیجه برسد؛ اما دقیقاً آن روزی که باید به نتیجه برسد، نمی رسد. این مشکل برای چیست؟
ج: لابد او بعضی از موانع را از نظر تأثیر به حساب نیاورده و فقط مقتضیات را به حساب آورده بود. مقتضیات هم آماده بود؛ اما ناگهان مانعی پیش می آید و اوضاع را به هم می زند. بنابراین گاهی شما بعضی از مقتضیات را فراموش می کنی. گاهی هم انسان موانعی را فراموش می کند که مانع از تأثیر است و ناگهان پیش می آید و مشکلاتی پیش می آید. غرض این است که اگر همه ی مقتضیات پیش آید و موانع نباشند، کار حتمی است؛ ان شاء الله؛ اما اگر پاره ای از مقتضیات نباشند یا همه باشند و مانع هم وجود داشته باشد، نمی شود.
س: آیا این برداشت درست است که انسان فکر کند خدا خواسته نشان بدهد که تو تنها نیستی که همه ی برنامه را می ریزی؟
ج: نتیجه ی آن این حرف ها است. اگر کار به دست خود انسان بود، همیشه به نتیجه می رسید و دیگر هیچ وقت به هم نمی خورد. اینکه به هم می خورد، علامت آن است که همه ی کار در دست من نیست.
س: گاهی انسان فکر می کند بعضی از مشکلاتی که در زندگی پیش می آید به خاطر بی تدبیری او است و گاهی گمان می کند امتحان الهی است. معیار چیست؟
ج: همان تدبیر هم امتحان الهی است. خدا به انسان عقل می دهد که برای حل مشکلاتش تدبیر کند. تدبیر برای حل مشکلات آن طور که خدا می خواهد، عبادت است.
س: پس آن را به حساب عبادت بگذارد؟
ج: اگر تنبلی کنی، مسئول هستی و گرفتار مشکلات می شوی. آن وقت خدا به تو اجر هم نمی دهد و می گوید: «به تو عقل داده ام و تو مسئول هستی ببینی چه راهی را باید انتخاب کنی که مشکل حل شود. چرا نکردی؟»
س: مشکلاتی که به این راحتی حل نمی شود، چطور؟
ج: اگر خودت نمی توانستی، باید مشورت می کردی. چرا رها کردی؟ چرا تنبلی کردی؟ اما اگر تدبیر کردی و اشتباه شد، مقصر نیستی. اما اگر کاری نکردی و در تدبیر طبق دستور کوتاهی کردی، مشکل پیش می آید.
س: گاهی انسان توکل می کند و تصمیم می گیرد کاری را انجام دهد، اما شک دارد که مثلاً با قضای الهی سازگار است یا نه. آیا این فضولی ها به انسان آمده که سعی کند مطابق قضا و قدر پیش برود؟
ج: قضا و قدر شما واجبات و محرمات است. شما که از قضا و قدر خبر نداری. قضا و قدر برای دیگری است. آنچه برای شماست، این است که واجبات و محرمات از قضا و قدر خارج شده و به شما رسیده است. شما باید این را انجام دهی. اگر شما بخواهی بفهمی قضا و قدر چیست، حالا نمی فهمی. اگر در خط بندگی افتادی و تقوا را مراعات کردی و کم کم ایمانت بالا رفت، آن وقت می فهمی؛ اما الان هم لازم نیست و هم نمی فهمی. الان باید تقوا را مراعات کنی تا خدا تو را در خط فهم قضا و قدر بیندازد. الان نمی شود. باید تقوا را مراعات کنی. راه رسیدن به همه ی خوبی ها تقواست.
🔸 ادامه دارد ...
📚 آثار بندگی، آیت الله عزیز خوشوقت