و اگر آن را کوچکترین مینامند و این را بزرگترین، از آن روست که:
جنگهای بیرونی، محدود به زمان و زمینی خاص است.
چون همیشه جنگ نیست، و همهجا جنگ نخواهد بود.
اما مجاهدت با نفس و هوسها، در هیچ زمان و زمین و زمینه ای نیست که نباشد.
و اساساً آن جهاد بیرونی هم، حتی ریشه در همین جهاد درونی دارد؛
چون آدمی، ابتدا با هوسها و امیال خود میجنگد، که میتواند تن به تیغ و تیر بدهد، و پا به میدانهای بیرونی بگذارد.
نتیجه اینکه:
قناعت، رضایت، و مجاهدت سه ستون شخصیتی خباب بودند؛ و هرکس بخواهد طعم آرامش عمیق را بچشد، باید مثل او، «کم خواستن»، «بهتر فهمیدن»، و «عمیق زیستن» را تمرین کند.
برای پیادهسازی این حکمت در زندگی:
قناعت کن: آنچه داری را ببین و از داشتهات لذت ببر، نه از نداشتههای دیگران حرص بخور.
مقایسه نکن: آستین دیگران را نگاه نکن، اندازهی دست خودت را بشناس.
رضایت یاد بگیر: اگر چیزی به تو نرسید، فکر کن شاید مثل آن عینک، به کارت نمیآمد.
مجاهد باش: با نفس خودت، تنبلیها، خواستههای بیجا و افکار منفی بجنگ؛ این جهادِ هرروزهست.
بیصدا رشد کن: مثل کاکتوس، مثل انجیرِ در کوه، پرثمر باش، حتی اگر کسی تشویقت نکند.