(11) به یاد مشت عباس صلواتی
مشت عباس از پیرمردان ( پیر مرد که نه شیرمرد) گردان ابوذر بهبهان بود که در عملیات غرور آفرین خیبر در سال 62 ، در چنگال دژخیمان بعثی گرفتار شده بود .
اما این ظاهر قضیه بود چرا که او نه تنها گرفتار نبود بلکه با روحیه ی بالای خودش به همه بچه ها هم روحیه می داد
مشت عباس در مدت شش ، هفت سالی که در بند عراقی ها بود با دعوت بچه ها به فرستادن صلوات ، غم و غصه را از دل آن ها بیرون می برد. بچه ها به محض دیدن این پیرمرد جوان دل و همزمان با مشاهده چهره متبسم او ، چهره هایشان خندان شده و ناخواسته صلوات بر زبان جاری می کردند. خیلی اوقات اگر بین بچه ها کدورتی هم بود با حضور مشت عباس و لبخندش و دعوت آنها به ذکر صلوات ، عملاً کدورت ها از بین می رفت ، الحق و الانصاف این شیرمرد بزرگ نقش بسزایی در بالا بردن روحیه معنوی و صمیمت اسرا داشت او هرگاه احساس می کرد فردی دچار ناراحتی و غم و اندوهی شده با دعوتش به قدم زدن در محوطه اردوگاه و صحبت کردن با او و دعوت به فرستادن صلوات ، امکان فکر کردن پیرامون مسائل و سختی های اسارت را از او می گرفت و در جهت تقویت روحیه آزادگی او تلاش می کرد. خدا نگهدارش باد