دانشنامه دفاعی
▪️در دانشگاه صنعتی ارومیه چه میگذرد؟ دانشگاه ها محل تحصیلات عالیه می‌باشند که با داشتن حیطه اختیارا
▪️دلنوشت... عمر و جوانیم را گذاشتم پای این مملکت و مبارزه با تجزیه طلبی به خصوص پانترکیسم. حتی در این مورد چندین بار جدای از نامه‌های سر گشاده به رهبر به دفتر ایشان نیز نامه نوشتم و خواستار جدی گرفتن موضوع پانترکیسم شدم. اکنون گه گرد سپید گذر عمر به صورت و محاسنم مینشیند میبینم اوضاع از روزی که این مبارزات را شروع کردم بسیار بدتر است. من همه عمرم، زندگیم را پای میهنم گذاشتم. هزاران تهمت از دوستان دیروز و دوستان امروز شنیدم و به جان خریدم. چرا که به کارم ایمان داشتم و باور داشتم راه درستی را میروم. آیا آن شهریار شهر سنگستان منم؟ غم دل با تو گویم غار... من آن کالام را دریا فرو برده گله‌م را گرگ ها خورده من آن آوارهی این دشت بی فرسنگ من آن شهر اسیرم، ساکنانش سنگ ولی گویا دگر این بینوا شهزاده باید دخمه ای جوید دریغا دخمه‌ای در خورد این تنهای بدفرجام نتوان یافت کجایی ای حریق؟ ای سیل؟ ای آوار؟... درخشان چشمه پیش چشم من خوشید فروزان آتشم را باد خاموشید فکندم ریگ‌ها را یک به یک در چاه همه امشاسپندان را به نام آواز دادم لیک به جای آب دود از چاه سر بر کرد، گفتی دیو می گفت: آه [به اینجا که میرسم اشک صورتم را خیس میکند] مگر دیگر فروغ ایزدی آذر، مقدس نیست؟ مگر آن هفت انوشه خوابشان بس نیست؟ زمین گندید، آیا بر فراز آسمان کس نیست؟ گسسته است زنجیر هزار اهریمنی‌تر ز آن که در بند دماوندست پشوتن مرده است آیا؟ و برف جاودان بارنده سام گرد را سنگ سیاهی کرده است آیا؟ سخن می گفت، سر در غار کرده، شهریار شهر سنگستان سخن می گفت با تاریکی خلوت تو پنداری مغی دلمرده در آتشگهی خاموش ز بیداد انیران شکوه ها می‌کرد ستم های فرنگ و ترک و تازی را شکایت با شکسته بازوان میترا می کرد غمان قرن‌ها را زار می نالید حزین آوای او در غار می گشت و صدا می کرد غم دل با تو گویم غار! بگو آیا مرا دیگر امید رستگاری نیست؟ صدا نالنده پاسخ داد: ... آری نیست؟ بندهای از شعر شهریار شهر سنگستان "زنده یاد گرانمایه استاد اخوان" سردبیر @armyir