گنجینه شهدای جهان اسلام (عاشقان شهادت)
♡ #رمان_دلارامِ_من ❤️ #قسمت_سی_وسوم با دیدن مردی با لباس نظامی، یاد حامد می افتم، با خودم فکر میک
❤️ خاطر ندارم در خانواده ای که قبلا داشتم، تا به حال انقدر نگرانم شده باشند؛ حامد با علی دست میدهد اما دستش را رها نمیکند و فشار میدهد: بار آخرت باشه آبجی ما رو گم میکنیا! و علی هم سرش را خم میکند: چشم، من غلط کردم. حاج آقا کاظمی به جمع ما میپیوندد و میگوید: خیلیا هنوز نیومدنا! حامد در گوشم میگوید: فقط برای تو انقدر نگران شدیم، خیلی عزیزی برامون. حس بیسابقه ای است؛ حس دوست داشته شدن؛ حامد میگوید باید برود اما یکی دو ساعت قبل از نماز صبح میآید دنبالمان که برویم حرم؛ اینجا بهشت است،بهشت. محبتهای حامد و عمه کار خودش را کرده و حسابی وابسته اشان شده ام؛ اما هنوز بلد نیستم مثل آنها محبتم را نشان دهم؛ من هم به اندازه خودشان دوستشان دارم اما یاد نگرفته ام همین حرف را به زبان بیاورم، تنها کاری که بلدم، نشان دادن علاقه با روشهای عملی است، مثلا اتو زدن لباسهای حامد یا شستن ظرفها برای عمه. حامد خیلی اصرار دارد نیما را ببیند اما من حوصله نیما را ندارم، اصلا بعد از برگشتمان از کربلاخبری هم از او ندارم. بدون اینکه لباسهایم را دربیاورم، خودم را روی تخت رها میکنم؛ صدای عمه را که برای ناهار صدایم میکند گنگ میشنوم؛ چشمانم درحال گرم شدن است که ناگاه زنگ پیامک، از جا میپران َ َدم؛ هرکسی باشد نمیداند نباید این ساعت به من که تازه از کلاس برگشته ام پیام دهد؟ بعله، خودش است "نیما"! پسر گیتار و قهوه و وقت نشناس! نوشته: میشه ببینمت؟ خواهش میکنم... دیگه مثل دفعه های قبل نیس... تو رو به هرکی میپرستی جواب بده! پیامک را اول در خواب میخوانم، اما لحنش باعث میشود هشیارتر شوم و چند دور دیگر بخوانمش؛ چشمانم گرد میشود و سر جایم مینشینم، خواب از سرم پریده، باورم نمیشود نیما باشد، هیچوقت اینطور پیام نمیداد؛ حتما دوست دخترش گوشی را برداشته و خواسته شیطنتی بکند، یا... چه میدانم! از خصوصیات بارز نیما این است که در مشکلات، دست به دامان کسی نمیشود و خودش انقدر دست و پا میزند تا مشکلش حل شود؛ مادر هردومان را اینطور تربیت کرده، روش تربیتی بدی نیست! ولمان کرده وسط مشکل و گفته: خودت حلش کن و گذاشته رفته! مثل قدیم که برای آموزش شنا، شاگرد را می انداختند توی رودخانه و میرفتند، یا میمرد یا شنا یاد میگرفت! اما حالا نمیدانم چه شده که نیما چنین پیامی برایم داده؛ حتی شوخی اش هم برای نیما افت دارد! ✍ :(فرات) ↩️ .... •┈┈••☆•♥️☆••┈┈• @asganshadt •┈┈••☆•♥️•☆••┈┈•