دختری که چادرش از عطر گل سرشار بود گوشه ای کز کرده بود و حال و روزش زار بود با خودش می گفت بین شعرهای شاعران کاش مضمونی به غیر از حرف زلف یار بود من که اهل عشوه و زلف پریشان نیستم کاش از من نیز حرفی بین آن اشعار بود با خودش می گفت بین این همه شعر و غزل کاش شعری هم برای دختری دیندار بود با خودش می گفت اینها را ولی دقت نکرد چون که حرف دین میان شعرها بسیار بود شاعران شهر او را از قلم ننداختند! من خودم دیدم حجابش سوژه ی اشعار بود (با حجابش او عزیز مادر سادات شد با ملائک در حریم حضرت دادار بود) مهدی شریفی @ashaarsharifi