سوزد جگر، که اشک زِ دیده روان شود گریه کن حسن، که به فکر ثواب نیست **** یک روضه با کنایه نوشتم، برای تو جُعده به هیچ وجه، شبیه رباب نیست **** زَهری که می‌شکافت، دل سنگ خانه را در حیرتم که با جگر تو چکار کرد **** یک جمله هم گُریز به لا یوم میزنم شکر خدا، که پیش تو حرف شراب نیست