مکتبِ عشق دارند از او دشمنان وحشت از عکس‌هایش،از نشانش نیز از جمع یاران و محبانش از مکتبش از آرمانش نیز از‌ یاد او بر خویش می‌لرزند از ذکر نام او هراسانند از هر که می‌گوید سخن از او از حرف حرفِ گفتمانش نیز در وحشت از این شور بی‌پایان دارند سر بر سنگ‌ می‌کوبند دارند بیم از دوست‌دارانش از عاشقان و زائرانش نیز دارند بیم از این شهیدی که بعد از شهادت شد موثرتر کوبنده‌تر شد بر ستمکاران شد بیشتر حتی توانش نیز دارند وحشت از شهیدالقدس از جوشش پی‌درپی عشقش هر روز می‌بینند طوفانی از حمله‌های بی‌امانش نیز دشمن پیِ کودک‌کشی افتاد یا کُشت جمعِ بیگناهان را پیداست غیر از دستِ پنهانش هرگوشه‌ای دستِ عیانش نیز فهمیده در این جبهه هر اصغر یک روز آخر می‌شود اکبر رزمش به جایِ خود، ستم سوز است فریادِ تکبیر و اذانش نیز دانسته مکتب، مکتبِ عشق است استاد درس آن سلیمانی است قطعاً بلای جان استکبار گردند روزی کودکانش نیز @asharahmadrafiei