برای فداکارترین انسان زندگی‌ام، همسرم در کنارم نیستی هرچند، در جان منی مونس تنهایی قلب پریشان منی هر کجا در گردش ایام می‌مانم غریب در غریبستان من از لطف مهمان منی کم‌نوشتن‌ها دلیلی نیست بر کم گفتنم سوژه‌ی همواره‌یِ قلب غزل‌خوان منی بی‌تو هر جا رفته‌ام مانده‌است بی‌سامان،سرم این سر سرگشته می‌داند که سامان منی تا به روی گونه‌ام دستی کِشی از روی لطف قطره‌قطره جاری از چشمان گریانِ منی آه ای احساسِ مُردادی که با گرمایِ مهر مونسِ شب‌های دلگیر زمستان منی آخر شب قاب چشم روشنت پیش من است دردها را با تو می‌گویم که درمانِ منی ‌ @asharahmadrafiei