بأی ذنبٍ قتلت😔
چه معصومانه در رفتن قدم برداشتی مادر
نگفتی، نقشهی پـــــرواز در سرداشتی مادر!
کدامین صفحهی نقاشیات عکس کبوتر بود!
تو بودی پیکر در خـــون شناور داشتی مادر؟؟
کبوتر بچهام کی قصـهی پرواز را خواندی؟
چه زیبا پر زدی، آخر مگر پر داشتی مادر؟
نخواندم کی نوشتی آرزوی ســـــرخ رفتن را
مگر غیر از حساب و مشق،دفتر داشتی مادر؟
ببین در شهرمان، زن زندگی آزادی آوردند!!!
چرا سهــم مــرا از زنــدگـی برداشتی مادر؟
پریدی تا بخوانی بین سربــازان فرمـــــانده
سرودِ «عشق جانم»را که از بر داشتی مادر
چه شوقی داشتی وقتی که میگفتی سلامش را...
گمانم دیدنش را خــــــــوب باور داشتی مادر
به سوی آسمانها میروی حالا، ولی ای کاش
نگاهی هم به حــــــال زار مادر داشتی، مادر
احمدرفیعی وردنجانی