اشعار "عاصی"
سحرگه به راهى یکی پیر دیدم سوی خاک خم گشته از ناتوانی بگفتم چه گم کرده ای اندرین ره ؟ بگفتا:
جوانی ، جوانی ، جوانی
شاعر... 😔😔😔