چقدر نادر بود به لحظه‌لحظه‌ی خود سوی حق مهاجر بود مُرید محضرِ پاکِ خدایِ قادر بود برای مکتب حق هر کجا که لازم بود بدون رنگ و ریا پای کار حاضر بود نبسته بود به دنیا و قصه‌هایش دل گرفته بود دلش از قفس، مسافر بود کنار جذبه‌ی وقت جهاد در میدان برای گفتن از احساس و عشق شاعر بود میان خلوت ذکری که در دل خود داشت همیشه در حرمِ عشق دوست زائر بود چقدر اُبُهت او مثل قصه‌ی تاریخ... چقدر سادگی خنده‌اش معاصر بود دریغ و درد که او رفت و تازه می‌فهمیم که حاج نادرِ مخلص، چقدر نادر بود 🍃🌹🍃🇮🇷