تا دلم از کرده‌های خویش نادِم می‌شود بیشتر از پیش، چشمم گریه‌لازم میشود اشک، بال پر زدن در وادی معراج‌هاست گریه کن در روضه جبریل عوالم میشود شمع باشی یا که پروانه چه فرقی میکند سوخت هر کس که درونش عشق حاکم میشود هرکه سنگ طعنه‌های خلق را تاب آورَد حتم دارم شیشه هم‌ باشد مقاوم میشود گرچه هی در ‌میزنم، کشکول من را پُر نکن دست سائل تا که خالی شد مزاحم میشود این خرابت را بیا و لطف کن بیرون نکن قول خواهم داد که یک روز سالم‌ میشود تا گناهی میکنم زهرا وساطت میکند پشتِ مادر طفلِ بازیگوش قایم میشود آه ای ماه هزار و چند ساله تو بگو سهم ما تا کِی سیاهیِ مداوم میشود هر زمان ناحیه میخوانم‌ تصور میکنم روح من تا کربلایش با تو عازم ‌میشود گریه تنها در میان روضه‌ی جدت حسین اشک هرچه میدهی خرج مراسم میشود لا اقل این جسم عریان‌ مانده را دفنش کنید نا مروت‌ها! کسی اینقدر ظالم‌ میشود؟!