. گریه هم دیگر مرا فارغ ز آزارم نکرد ناله هم راحت مرا از چشم خونبارم نکرد مرتضاهرشب ز دردم تاسحر خون گریه کرد سوخت چون شمعی کنارم،لیک بیدارم نکرد با وجودیکه امانم را بریده دردها لیک دردی جز غریبی علی زارم نکرد اینچنینی که مرا انداخت از پا غربتش پشت در،ضرب لگدباضرب مسمارم نکرد سوخت در،درشعله ومن پشت در بودم ولی رحمی آن ضرب لگد مابین دیوارم نکرد دم بدم یا ناله بودو یا که گریه یا که درد غصه ها لطفی براین احوال بیمارم نکرد آنقدر تاصبح تنها غصه بود و فاطمه کز پی همدردی ام جزناله دیدارم نکرد آه از این چرخ گردون،آه از این روزگار که چرا یاریِ یارِ بی طرفدارم نکرد غیر بی مهری که از این شهر دیدم بارها هیچ چیز دیگری از عمر، بیزارم نکرد ✍ ........................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab