تلخی ی قهوه ی لبهات چشیدن دارد قصه شیرین شد و هر بار شنیدن دارد نازنیم نظری سوی من انداز که سخت دلم‌ از غصه و غم میلِ بریدن دارد کنج ِ بازار غزل حجره ی طنازی ی توست تا خریدار منم ، ناز خریدن دارد بی‌گمان عشوه‌ی تو روح دمد در تن شعر قلب ِ بیمار قلم حس ِ تپیدن دارد همچو داوود که دلخسته از این زندان است این قناری ز قفس شوق پریدن دارد هرچه غیر از تو و عشقت همه ارزانی ِ شهر بی تو تبریز مگر ارزش دیدن دارد؟ ✅ زیبا و ❤️🪴 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌╭ 🇮🇷 کانال شعروادب ایران من 🇮🇷 ( ╰┈➤ @ashareiranman ✍ لطفا بہ اشتراک بگذارید⬆️ ⬆️