همه‌چیزِ زندگیِ مجاهدینِ امّتِ ما،به تنهایی یک نماد است. یک حماسهٔ تمام‌عیار! خانوادهٔ یحیی سنوار در ۱۹۴۸ آواره شده بودند؛ او در کمپِ پناهندگان خان‌یونس بدنیا آمد. شیخ ‌احمد یاسین که حماس را تاسیس کرد؛ ‌سنوار بلافاصله به آن پیوست. در سال ۱۹۸۸ دستگیر شد و به ۴ حبسِ ابد معادل ۴۲۶ سال زندان محکوم شد. ۲۳ سال از عمرش را در زندان‌هایِ اسرائیل گذراند. در سال ۲۰۱۱ در جریان مبادله ۱۰۲۷ زندانی اسیر فلسطینی با یک نظامی اسرائیلیِ اسیر به دست حماس، آزاد شد؛ صهیونیست‌ها می‌گفتند آزادی او بزرگترین اشتباهِ ما بود! بلایِ جان‌شان شده بود. اسرائیل با هدفِ ترورِ او، خانه‌ش را در خان‌یونس شناسایی و بمباران کرد. رسانه‌های عبری مطمئن بودند که او ترور شده؛ اما پس از چند‌روز سنوار در همان محل حاضر می‌شود و خنده‌کنان رویِ مبلِ خانه‌اش عکس می‌گیرد. سال‌هاست دنبال‌ش می‌گردند. صهونیست‌ها او را مغزِ متفکرِ عملیاتِ طوفان‌الاقصی می‌دانند. عملیاتی که فلسطین را برایِ دنیا معنی کرد. ‌گفت «صلح و مذاکره درکار نیست! یا پیروز می‌شویم یا کربلاء رخ می‌دهد؛ والسلام.» پرسیدند از ترور نمی‌ترسی؟ ‌گفت؛ «شهادت به‌دست دشمن اشغالگر برای من بهترین هدیه است؛ ترجیح می‌دهم با گلوله و موشک شهید شوم تا اینکه با کرونا، سکته یا تصادف بمیرم.» صهیونیست‌ها، عافیت‌طلبانِ جهانِ عرب و اَیادی فارسی‌زبانِ صهیونیست به تأسی از اربابان‌شان می‌گفتند سنوار اُسرا را سپرِ بلای خود کرده! هرجا می‌رود چند اسیر را با خود می‌برد تا سپرِ جان‌ش شوند؛ می‌گفتند در تونل‌ها پنهان شده! اصلا در غزه نیست؛ جاسوس است! عادت‌شان است؛ ترورِ شخصیتِ مجاهدانی که هرکدام‌شان یک‌تنه ابلیس‌ها را زمین‌گیر می‌کند. اما او در میدانِ نبرد، با جلیقهٔ جنگی، چفیه‌ای دورِ گردن، خشابِ گلوله بر گلو، با یک‌دست، رویِ زمین و نه داخلِ تونل؛ در یک رویاییِ مستقیم با ارتشِ دشمنِ صهیونیست تا آخرین لحظهٔ زندگی‌ش؛ عزتمندانه جنگید، تسلیم نشد، زانو نزد، شهید شد. همه‌چیزِ زندگی مجاهدین نماد است. تولدشان، زیستن‌شان، رزم‌شان، حرف‌هایشان، تنهایی‌شان، مرگ‌شان و خون‌شان. حماسه است و باشکوه! حماسه‌ را باید روایت کرد. شکوهِ این خون‌ها، چشمِ ابلیس و ابلیسَک‌ها را کور خواهد کرد. 🇮🇷🇵🇸@AsheghaneRuhollah