❇️گفت: من نمی توانم صفحات کتاب را ورق بزنم.
اینجا بود که متوجه شدم اینکه می توانم صفحات کتاب را ورق بزنم یکی از نعمت های خداست.
از او پرسیدم: از خدا شکایت نداری؟
🔸اشک در چشمانش جمع شد و خیلی آرام گفت: خدا خیلی خوبه. من که طلبکارش نبودم، می دانی چه نعمت هایی به من داده همین که اجازه می دهد صدایش کنم، رو به سمت خانه اش بنشینم و با او راز و نیاز کنم بزرگترین نعمت است.
🌷مادرش با سینی چای وارد شد و در همان حال گفت:
نمی دانید نیمه شب ها چه نماز هایی می خواند، چه اشک هایی می ریزد ….
(برگرفته از کتاب پر پرواز نوشته اصغر آیتی و حسن محمودی، ص ۲۳)
@asheqaneh