«گاهی فکر میکنم چه خوب می شد اگر آدم گذشتهها بودم...
زمانهای را میزیستم و نفس میکشیدم که حیاط خانهها به وسعت قلب آدمهایش بود...
حوض پای ثابتِ حیاط بود و بوی کاهگلِ دیوارها تو را به عطرِ آشنای باران پیوند می داد...
هر صبح با آوازِ گنجشکها و وقتهایی جیرجیرک ؛چشمهایت به سبزترین نقطهی جهان باز میشد...
آن وقت تو میماندی و یک آسمانِ آبی و سماور جا خوش کرده روی تخت کنار حوض
با آن قٌل قٌل بی وقفه که خواب شیرینِ صبح گاهیت را میربود
تو میماندی و چای با عطرِ هل
و دارچین فنجان شاه عباسی محبوبت
لبریز میشدی از مربای بهارنارنج دستهای مادر
و نان تازهای که پدر از راه نرسیده داغِ داغ به دستهایت میرساند!
یک صبحانهی تازه با چاشنیِ خوش عطرِ عشق...
در روزگاری که اصالت؛ از عمق واژهها هم گذشته بود
ماشینِ زمانی وجود ندارد
اما خیال، پای ثابت زندگیست...
میشود گاهی به گذشتهها رفت
و دل خوش کنک ذخیره کرد و برگشت
با کوچههای گذشته همقدم شد...
و عطرِ روزهای دلچسب را نفس کشید . . .»
🦋
⊰⃟𖠇࿐♥️👇کانالهای بیشتر┅────
.
https://eitaa.com/ashpazi