خانمی که عقد شوهرم بود🔥
اوایل زندگیمون بود و شوهرم همیشه به شوخی بهم میگفت آخرش من یه هوو براتو میارم تا جمعمون جمع بشه،منم که میدونستم شوخی میکنه میگفتم به جای یکی دوتا بیار،چند مدتی ازاین حرف ها می گذشت اما کم کم احساس کردم که شوهرم دیگه اون آدم سابق نیست و داره یه چیزهایی رو از من مخفی میکنه،یک روز صبح زود خودش منو برد خونه مادرمو گفت امروز مرخصی گرفتم و جایی کار دارم اما نگفت کجا و چه کار داره،بعداز نیم ساعت که خونه مادرم بودم یه حسی بهم دست داد که خونمون یه خبراییه و اومدم سمت خونه،تا کلید انداختم در اتاق و باز کردم شوهرمو دیدم که با...😳😳https://eitaa.com/joinchat/1301217443C537a3627f0