می‌خرم برجان خود درد و بلای روضه را می‌کشم برصورتم دست شفای روضه را پیش تو آخر سیاهی روسپیدم می‌کند  دوست دارم پرچم بزم عزای روضه را کربلا قسمت نشد، عیبی ندارد لااقل ای خدا از ما نگیری کربلای روضه را نام تو آمد میان، پس می‌شود احساس کرد بوی سیب سرخ جاری در فضای روضه را  مادرت با هر «حسین» ما به سینه می‌زند می‌نشیند ابتدا تا انتهای روضه را از بلا و از مریضی جسم و جانش بیمه ست مطمئناً هرکسی خورده غذای روضه را مزه‌اش زیر زبانش هست تا پایان عمر نوش جان کرده کسی که قند و چای روضه را در قیامت می‌شود محشور هرکس با کسی با خودت محشورکن ما بچه‌های روضه را صبحتون حسینی🌹