📌 انقلاب تا کی باید به پای قالیباف هزینه شود؟
اتفاق مبارکی بود که دکتر سعید جلیلی بالاخره سکوت را شکست و به یکی از دروغهای تولید شده توسط جریانات رسانهای نزدیک به قالیباف پاسخ داد. اما چند سوال اساسی در اینجا پیش میآید:
طبق ماده ۴۰ قانون مجازات جرائم نیروهای مسلح، عضویت کارکنان نیروهای مسلح در سازمانها، احزاب و جمعیتهای سیاسی، مداخله یا شرکت و یا فعالیت آنان در دستهبندیها و مناقشات سیاسی و تبلیغات انتخاباتی ممنوع است و مرتکبان به شش ماه تا سه سال حبس محکوم میگردند.
حضور جناب آقای قاآنی در آن جلسه به چه معنا بود؟ آیا این حضور مصداق جانبداری از اشخاص و جریانات خاص نیست؟ آیا این حرکت، دخالت در مناقشات سیاسی محسوب نمیشود؟
به نظر نمیرسد بر کسی پوشیده باشد که برخی آقایان در سپاه به طور تمامقد در دفاع از قالیباف به پا خواسته بودند. خبرگزاریها، پایگاههای خبری، رسانهها و شخصیتهای وابسته همه و همه بسیج شده بودند که کاندیدایی خاص رأی بیاورد. اقداماتی که جز با سیلی مردم روبرو نشد، اما آیا این رسالتی بود که امامین انقلاب برای سپاه و دیگر نهادهای نظامی ترسیم کرده بودند؟
در مثالی دیگر، طبق اعلامیه روابط عمومی کل سپاه در واکنش به صفحات و کانالهایی که با نام سپاه در فضای مجازی فعالیت میکنند، با رد مالکیت این صفحات اعلام کرد: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هیچگونه کانال رسمی در شبکههای اجتماعی ندارد و مواضع این نهاد تنها از طریق سایت «سپاهنیوز» صورت میپذیرد.
بدون شک گفته روابط عمومی سپاه گزارهای صحیح است و تمام این رسانهها جعلی و قانونشکن هستند. اما نکتهای که قابل تأمل است، حمایت همهجانبه این صفحات از همان کاندیدای خاص و دروغپراکنی علیه شخصیتهایی است که وفاداریشان به انقلاب در عمل ثابت شده است.
صفحاتی که اگرچه ارتباطی با سپاه ندارند، اما از رانت اطلاعاتی و بعضاً حمایتهایی از بخش یا حداقل شخصیتهایی درون سپاه بهرهمندند. آیا پیگیری و برخورد با این آقایان برای سپاه کاری دارد؟ چرا اقدامی صورت نمیگیرد؟
مشکل اما در اینجا خلاصه نمیشود. مشکل جایی است که تمام این حمایتها و دروغپراکنیها به نام انقلاب و رهبری صورت میگیرد. به دروغ این مطلب تولید میشود که رأی رهبری فلان شخص بود، فلان شخص از رهبری درخواست کرد که وارد انتخابات شود، سید حسن نصرالله مستقیماً به فلانی زنگ زد که کنار بکشد، رهبری به خاطر شکست فلانی ناراحت شد و...
این گزارهها چیزی جز دروغ نیستند. خون سید حسن اگر هم به پای کسی باشد، پای کسانی است که خود از حامیان برجام و وادادگی در مقابل غرب بودند؛ برجامی که اقتدار و توانایی جمهوری اسلامی را تضعیف کرد و امروز اسرائیل را گستاخانه به مانور در برابر جمهوری اسلامی وا داشته است.
خون سید حسن به گردن کسانی است که به جای انتقام خون شهید سلیمانی، دست وفاق با کسانی که دم از مذاکره با قاتل حاج قاسم میزدند، دراز کردند. خون سید حسن به گردن کسانی است که ادعای رفاقت با شهید سلیمانی را داشتند، اما در راه شهید سلیمانی قدمی برنداشتند.
خون شهید سلیمانی بر گردن کسانی است که مکتب سلیمانی را نه به عنوان یک سرباز در میدان، بلکه به عنوان یک دیپلمات اهل مذاکره به مردم معرفی کردند.
و در آخر، خون سید حسن بر گردن کسانی است که به جای عمل کردن به رسالت حقیقی خود، درگیر مناسبات قدرت و مناقشات سیاسی شدند.
خلاصه بگویم: بنده به عنوان یک طلبه ساده که دل در گرو این انقلاب و آرمانهایش دارم، از مسئولین محترم در نهادهای مربوطه تقاضا دارم بیش از این نگذارند رهبری و دیگر سرمایههای این انقلاب و اعتقادات به پای آدمهایی هزینه شود که از لحاظ گفتمانی کیلومترها با انقلاب فاصله دارند.
✍🏻 محمد حسین طباطبائی