💠داستان های نهج‌البلاغه 💢بخشدار خائن، زير رگبار سرزنش امام‌ 🔵منذر بن جارود عبدي، از شخصيتهاي عرب و از قبيله عبدالقيس بود. پدرش (جارود) مسيحي بود كه در سال 9 يا 10 هجري همراه گروهي به مدينه سفر كرده و به اسلام گرويد و بعد در بصره سكونت گزيد و در جنگ با كفار، در سرزمين ايران به شهادت رسيد. 🔴منذر (بر وزن مرده) از جانب اميرمومنان علي (ع) بخشدار يكي از نواحي كشور اسلامي شد، ولي به بيت‌المال خيانت كرد و با بذل و بخشش‌هاي بي‌حساب به خويشان و بستگان خود، به حيف و ميل بيت‌المال پرداخت. اين خبر به علي (ع) رسيد، امام (ع) اين پيام را براي او فرستاد و دستور جلب او را صادر كرد: 🟢«اما بعد: شايستگي پدرت، مرا نسبت به تو، خوشبين و غافل ساخت. گمان بردم تو هم به پيروي از پدرت (پرهيزكار) هستي، ولي ناگاه به من گزارش دادند كه تو در پيروي از هوسهاي نفساني، شتابان مي‌باشي و براي آخرت خود چيزي نمي‌گذاري و با آباد ساختن دنياي خود، آخرتت را ويران مي‌كني و حتي به خاطر پيوند با خويشانت، دين خود را از دست مي‌دهي و اگر اين خبرهائي كه در مورد تو به من رسيده، درست باشد، شتر خويشانت و بند كفش خودت، از تو بهتر است و فردي مثل تو نه شايسته مرزداري است و نه بر عهده گرفتن كارهاي اجرائي از او ساخته است و نه اينكه لياقت دارد تا قدرتش را بالا برند و يا او را در امانتي شريك سازند و يا در جمع‌آوري بيت‌المال، به او اطمينان كنند.» 🟠فاقبل الي حين يصل اليك كتابي هذا ان شاء الله: 🟤«وقتي كه به خواست خدا، اين نامه‌ام به تو رسيد بي‌درنگ به سوي ما بيا». ✅ اسرارنهج‌البلاغه را دنبال کنید👇 ╭═━⊰ 🍃🌺🍃 ⊱━═╮  @asrareenahjolbalaghe ╰═━⊰ 🍃🌺🍃 ⊱━═╯