باسلام محضر شما شعری ازاستادوافی تقدیم وجودنازنین شما می کنم. شعر زیر با حروف الفبای جمله *( الیوم اکملت لکم دینکم )* سروده ام: الا یا ایُّها الساقی، نظر کن بر منِ سائل به حقّ روز عیدی که شده اسلام ما کامل لباسِ والِ مَن والا، چه می آید به اندامت! من و ما و همه عالَم فدای خاک اَقدامت یکی از قطره های بحر فضلت هل اتی انسان تو گویا برزخی هستی میانِ واجب و امکان وصیّ و جانشین و روح و نفس مصطفا هستی تو در علم و کمالاتت ز مردم خودکفا هستی مزن بر طبل حَسبی ای فُلان، ای قائلِ یَهجُر کتاب حقّ صدف باشد، علیّ و آلِ او چون دُرّ اگر با حُبّ او میرم، ز اصحاب یمین باشم به جنّت هم مجاور با امیرالمؤمنین باشم کَرَم شاگردِ احسانش، وفاداری سرِ خوانش تمام انبیا محوِ رضا و صبر و ایمانش مَبَر از یادت ای ثانی که در روز غدیرِ خُم نبی تنها علی را بُرد بالا، شاهدش: مردم لذا من کُنتُ مولا را شنیده صدهزار آدم و دستش را همه دیدند روی بازوی خاتم ترازوی عمل، مولا امیرالمؤمنین باشد قسیمُ النارِ و الجنّة، امامِ اولین باشد لبم تا جان به تن دارم، پُر از ذکر علی باشد فقط او والی و مولا و آقا و ولی باشد کرامت های بی حدّش برون از حیطه ی گفتن به مدح او گشوده لب، محبّ عاشق و دشمن مرا حُبّ علی، ایمان و بغضش مایه ی خُسران شهادت می دهد این را حدیث و آیه قرآن درِ خیبر به دست او به نحوی کنده شد از جا که گویی قلعه خیبر بدون در شده برپا! یگانه منجیِ عالَم ز نسل پاکِ او باشد و حتی عقل جبریل عاجز از ادراکِ او باشد ندای فُزتوی او بر خِتامش مُهر اَحسن زد بدون حُبّ او هرگز نگردد کس ز دوزخ رَد کمی دقت کن ای سُنّی، حقیقت مثل خورشید است شعور منکرانِ حق به شدّت جای تردید است من و مولا و هجده بیت و اُمّیدِ قبولِ آن کتاب فضل او هرگز ندارد صفحه ی پایان به این صورت که اگر حروف اول هر بیت را به هم متصل کنید، عبارت *( الیوم اکملت لکم دینکم )* پدید می آید! بادرود فراوان بر استاد وافی🙏🌺👏