آستانِ مهر
💌#مادرانه‌ای_عاشقانه_۷۳ ❤️ در تب و تاب از پوشک گرفتن ۲ بالاخره بعد از گشتن ‌ها و اینطرف آنطرف پریدن
💌 ❤️ در تب و تاب از پوشک گرفتن ۳ هر بار که من و جان دلم وارد دستشویی می‌شدیم، گلاب به روی شما داستان ها داشتیم.😁 برچسب هایی که خریدم فقط به درد خودم خورد، مثلا یک بار می‌گفتی مامان دستشویی دارم بریم ! من هم انگار ساده بودم و با خوشحالی😂 ، تو را دوان دوان سمت دستشویی می‌بردم. بعد می‌گفتی مامان بشین! و مرا شاید یک ربع بلکه بیشتر جلوی در دستشویی می‌کاشتی! گاهی حتی قرآن می‌خواندم که بیکار نباشم.😐🤲😂 اما بعد از کلی معطلی و درد کمر و زانو از نشستن زیادی ، جلوی چشمان امیدوار من ، فقط برچسب می‌چسباندی و برچسب‌ها را می‌شستی و بس.😔😂 بعد هم که داخل می‌آمدیم از خجالت پوشک در می‌آمدی...😐 مقداری داشتم نا امید می‌شدم و با وجود توصیه‌ی صبر به خودم! اما به شروع ترم و درسها هم که فکر می‌کردم دیگر داشتم عقب نشینی هم می‌کردم!😁 📝برگرفته از واقعیات زندگی یک مادر 📬 عاشقانه‌‌های مادری خودتان را اینجا برای ما ارسال بفرمایید: 📲@jelveyedidar 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr