عملیات بیت المقدس قسمت دوم راوی: برادر اصغر قضاوی از منطقه خوراسگان اصفهان برادران مربی شروع به گردان بندی نیروها شدند.وقتی نوبت ما چند نفر رسید به علت سن کم واندام کوچک باز ما را جدا کرده وبه قسمت نیروهایی که باید پادگان را ترک می کردند انتقال دادند.بسیار ناراحت شده بودیم وبغض گلویمان را می فشرد...با پیشنهاد یکی از دوستان که فردی بسیار زرنگ بود تصمیم گرفتیم از داخل جوی سیمانی که ان طرف بود ودر کنار نیروهای تفکیک شده برای اموزش می گذشت وارد شدیم وبه صورت سینه خیز به حرکت در امدیم...جوی اب سیمانی مقدار زیادی تیغ وخار خشک شده داشت که به هر زحمتی بود مسافتی را طی کردیم وبا یک فرصت مناسبی خود را داخل نیروهایی که سازمان دهی شده بودند نفوذ کردیم....مربی اموزش که از برادران سپاه بودند یک بار دیگر نیروهای گردان را شمارش کرد که متوجه شد چهار نفر اضافه دارد وفکر کرد اشتباه شمارش کرده است وچهار نفر را از اخر گردان به نیروهای سازمادهی نشده بر گرداندند وما چهار نفر به گردان سازمادهی شده پیوستیم.......بعد جلوی انبار لبا س وپوتین صف کشیدیم ولی سعی می کردیم زیاد در دید برادران مربی اموزشی قرار نگیریم..بعد از ان که نوبت ما رسید با مشکل زیادی لباس وپوتین به ما دادند که ان هم بزرگ بود ...با فرا رسیدن اذان مغرب جهت نماز به مسجد رفتیم وبعد از اقامه نماز در اسایشگاهی که برای گردان ما در نظر گرفته بود جهت شام وخوابیدن رفتیم وفردای ان روز بعد از نماز صبح وخوردن صبحانه اموزش بسیار سخت وفشرده دوره ۱۳شروع شد..... پایان قسمت دوم