وقتی سر مبارک امام حسین (ع) را نزد حضرت رقیه (س) بردند، سر را برداشت و در آغوش کشید. بر پیشانی و لب های پدر بوسه زد و آه و ناله اش بلند تر شد، گفت: پدر جان چه کسی صورت شما را به خونت رنگین کرد؟ پدر جان چه کسی رگهای گردنت را بریده؟ پدر جان «مَن ذَالَّذی أَیتَمَنی علی صِغَرِ سِنِّیِ» چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ پدر جان یتیم به چه کسی پناه ببرد تا بزرگ بشود؟ پدر جان کاش خاک را بالش زیر سرم قرار می دادم، ولی محاسنت را خضاب شده به خونت نمی دیدم. امشب شب وداع رقیه علیها السلام با زینب علیها السلام است؛ او در آغوش عمه، بوی پدر را به یاد می‌آورد و گرمای دستان او را احساس می‌کند رقیه جان ! یاریمان کن تا در انتظار روزی که حضرت مهدی (عج) بیاید و انتقام صورت نیلی‌ ات را بگیرد، ثابت قدم بمانیم