آنجا که آن سوخته میگوید:
"به صحرا رفتم؛عشق باریده بود چندان که پایم در عشق فرو میرفت."
او تخیل نمیکند؛استعاره و کنایه نمیآورد؛به سادگی از آنچه که یافته و احساس کرده حرف میزند.
آنجا که تو به حکایت میگویی:به خيابان رفتم؛باران باریده بود و پاهایم در آب فرو میرفت؛مگر داری با خیال کار میکنی و استعاره و کنایه میآوری؟
تو با سادگی حرف میزنی و این سوخته هم با سادگی میگوید!
اما این گفته برای تو که نمیفهمی،اگر دروغ نباشد،مجاز و استعاره و تشبیه است.
در حالی که راستی او این بارش عشق و محبت خدا را میبیند و به راستی که نه تا پا،که تا سر در اين بارش رحمت و عشق غرق میشود.
#کتاب
#عین_صاد
#استاد_و_درس