3⃣ و زیرجامه خود پنهان کرد و راه افتاد. بر تعجب امام افزوده شد. تعجب امام آن وقت به منتهی‏ درجه رسید که دید آن مرد رفت به سراغ یک نفر مریض و نانها و انارها را به او داد و راه افتاد. در این وقت امام خود را به آن مرد رساند و اظهار داشت: «من امروز کار عجیبی از تو دیدم.» تمام جریان را برایش بازگو کرد و از او توضیح خواست. او نگاهی به قیافه امام کرد و گفت: «خیال می‌کنم تو جعفر بن محمدی.». •.بلی درست حدس زدی، من جعفر بن محمدم. •.البته تو فرزند رسول خدایی و دارای شرافت نسب می‌باشی، اما افسوس که این اندازه جاهل و نادانی. •.چه جهالتی از من دیدی؟. •.همین پرسشی که می‌کنی از منتهای جهالت است، معلوم می‌شود که یک حساب ساده را در کار دین نمی‌توانی درک کنی، مگر نمی‏دانی که خداوند در قرآن فرموده: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ امْثالِها» @atna_ir