🍃💚﷽💚🍃 : در بیان سبب شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و ضربت ابن ملجم علیه اللّعنه ابن ملجم دانست که آن ملعونه با او در مذهب موافقت دارد گفت بخدا سوگند که من نیز به این شهر نیامده‌ام مگر برای این کار، قطام گفت که من از قبیلهٔ خود جمعی را با تو همراه می کنم که تو را در این امر معاونت کنند پس کس فرستاد به نزد وردان بن مجالد که از قبیلهٔ او بود و او را برای یاری ابن ملجم طلبید. و ابن ملجم نیز در این اوقات که مصمّم قتل علی بود وقتی شبیب بن بَجرَه را که از قبیلهٔ اسجع بود و مذهب خوارج داشت دیدار کرد گفت ای شبیب هیچ توانی که کسب شرف دنیا و آخرت کنی؟ گفت چه کنم؟ ابن ملجم ملعون گفت که در قتل علی مرا اعانت کنی، شبیب گفت یابن ملجم مادر به عزای تو بگرید اندیشهٔ ام هولناک کرده‌ای چگونه بدین آرزو دست توان یافت؟ ابن ملجم گفت چندین ترسان و بد دل مباش در مسجد جامع کمین می سازیم و هنگام نماز فجر بروی می تازیم و کار او را با شمشیر می سازیم و دل خود را شفا می بخشیم و خون خود را باز می جوئیم. چندان از اینگونه سخن کرد که شبیب را قوی دل ساخت و با خود همدست و همداستان نمود و او را با خود به نزد قطام برد و در این هنگام آن ملعونه در مسجد اعظم بود و قبّه و خیمه از برای او بر پا کرده بودند و به اعتکاف مشغول بود، پس ابن ملجم از اتفاق شبیب با خود قطام را آگهی داد آن ملعونه گفت هرگاه که خواستید او را به قتل آرید در اینجا به نزد من آیید پس آن دو ملعون از مسجد بیرون شدند و چند روزی به سر بردند تا شب چهارشنبه نوزدهم رسید پس ابن ملجم با شبیب و وردان به نزد قطام در مسجد حاضر شدند آن ملعونه بافتهٔ چند از حریر طلبید و بر سینه های ایشان محکم به بست و شمشیر های زهر آبداده را بداد تا حمایل کردند و گفت چون مردان مرد انتهاز فرصت برید و چون هنگام رسید وقت را از دست ندهید آن سه تن از نزد آن ملعونه بیرون شدند و در مقابل آن دری که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام از آن داخل مسجد می شد بنشستند و انتظار حضرت امیرالمؤمنین را می بردند. و هم در این ایام که این سه ملعون به این خیال بودند وقتی اشعث بن قیس را دیدار کرده بودند و او را از عزم خویشتن آگهی داده بودند اشعث نیز اعانت ایشان را بر ذمّه نهاده بود تا در این شب که لیلهٔ نوزدهم بود او نیز حسب الوعدهٔ خویش به نزد ایشان آمد. 📚منتهی الآمال 📡 @atre1o1 🇮🇷