هدایت شده از ذاکرین
شوهر خواهرم یه دوستی داشت به اسم شاپور که اکثر وقتا باهم بودنو خواهرم اصلا دل خوشی ازش نداشت و همیشه می‌گفت شاپور زندگیمو سیاه کرده.یه شب که برا مامانم تولد گرفته بودیم یه مرتبه دیدم شوهر خواهرم با همون دوستش اومد توو خونه،اولش هممون شوکه شده بودیم و هر جور بود تحملش کردیم تا جشن تموم شد...بعد چند مدت با اسرار شوهر خواهرم و خام شدن خودم با شاپور ازدواج کردم و هنوز دو ماهی از ازدواجمون نگذشته بود که فهمیدم شاپور با شوهر خواهرم هفته ای دو بار...😱🔥👇 https://eitaa.com/joinchat/3622174875Cc80785f9e5 ❌زندگی مو با دستای خودم نابود کردم❌