زنی که از خدا ترسید وخداوند او را پادشاه گردانید
حکایت شده است که مردی با زنی که در نهایت جمال و زیبایی بود، ازدواج کرد، هر دو همدیگر
را بسیار دوست می داشتند، آن دو ازدواج بسیار موفقی داشتند،، پس از مدت زمانی شوهر
برای مسائل مادی قصد سفر می کند، ولی قبل از مسافرت می بایست همسرش را به شخص
امینی می سپارد
ادامه داستان بازشود
ادامه داستان بازشود