🌺 🍃زآن یار دلنوازم شکری است با شکایت گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت 🍃بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم   یارب مباد کس را مخدوم بی عنایت 🍃رندان تشنه لب را آبی نمی دهد گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت 🍃در این شب سیاهم گم گشته راه مقصود از گوشه ای برون آی ای کوکب هدایت 🍃از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود زنهار از این بیابان وین راه بی نهایت 🍃این راه را نهایت صورت کجا توان بست   کش صدهزار منزل بیش است در بدایت 🍃در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت 🍃چشمت به غمزه ما را خون خورد و می پسندی جانا روا نباشد خونریز را حمایت 🍃ای می سوزد اندرونم یکساعتم بگنجان در 🍃هرچند بردی آبم روی از درت نتابم  جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت 🍃عشقت رسد به فریاد گر خود با سان حافظ قرآن زبر بخوانی در چارده روایت 🌹غزلی از جناب خواجه حافظ شیرازی(رحمه الله) 📌کانال معرفتی آوای ملکوت ✅ @avayemalakut