هدایت شده از آوای ققنوس
. شیخ ابوالحسن خرقانی گفت: جواب دو نفر مرا سخت تکان داد. اول: مرد فاسدی از کنارم گذشت و من گوشه‌ی لباسم را جمع کردم تا به او نخورد. او گفت: ای شیخ، خدا می‌داند که فردا حالِ ما چه خواهد شد. دوم: مستی دیدم که افتان و خیزان در جاده اى گل آلود می‌رفت. به او گفتم: قدم ثابت بردار تا نلغزی. گفت: من بلغزم باکی نیست، به هوش باش تو نلغزی شیخ؛ که جماعتی از پی تو خواهند لغزید. @avayeqoqnus