برف آمد
ذوق کردم،
بیهوا چون کودکی خندان دویدم،
راه رفتم، بغض کردم...
کودکیها یادم آمد
صبح بابا از رهی میآمد و
میگفت: پاشو! برف تا زانو رسیده...
میدویدم پشت شیشه
برف از زانو فراتر
کوچه ساکت، شهر ساکت
خانه سرد و
دل به آغوشِ عزیزان مبتلاتر...
برف بارید و دوباره؛
کودکی بودم که از سرما
دلش آغوش میخواست...
برف، باااااید ببارد
بیحد و ممتد ببارد
بیشتر، چون کودکیها
من دلم آغوش میخواست... 🥺🥀
#نرگس_صرافیان_طوفان
❄️
@avayeqoqnus ❄️