📙 📚 عنوان کتاب: دشمن یک چشم ✍️ نویسنده: سید مهدی موسوی 🏡 ناشر: شهید کاظمی 📖 صفحات: ۸۰ صفحه 📗 معرفی کوتاه کتاب ماجرا‌های این کتاب در کشور افسانه خیز یَمن اتفاق می‌افتد و در آن، سرنوشت پرنده‌ها و آدم‌ها به شکل عجیب و غریبی به هم گره می‌خورد. در این رُمان کودکانه، سنگ سرخ اسرار‌آمیزی در اختیار پرنده قهرمان است که می‌تواند به وسیله آن با آدم‌ها سخن بگوید، اما دشمن یک چشم همیشه در کمین این سنگ سرخ است... ‌📖 قطعه‌ی کوتاه کتاب سردسته‌ی کلاغ‌ها حسابی جا خورده بود. تا این صحنه‌ی وحشتناک را دید، مثل فشنگ دررفت. مرحله‌ی پنجمِ نقشه هم به خوبی پیش رفت. تیزپَر دنبال سردسته‌ی کلاغ‌ها رفت. کلاغ خِپِل، با ترس و لرز خودش را به یک ساختمان قدیمی رساند. پشت سرش را نگاه کرد تا مطمئن شود کسی او را تعقیب نمی‌کند؛ اما تیزپَر از دور حواسش به او بود. کلاغ خِپِل از یک پنجره‌ی شکسته رفت توی ساختمان. تیزپَر هم پشت سرش با احتیاط وارد شد. همه‌جا تاریک بود. کلاغ خِپِل قارقاری کرد و فریاد کشید: «رئیس بزرگ، کجا هستید؟ قربان‌تان شوم! ببینید چه بلایی سر ما آوردند!» 🪴 🇮🇷 @Sh_Aviny