🌸🍃🌸🍃 يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ أَفْتِنَا فِي سَبْعِ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعِ سُنبُلاَتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يَابِسَاتٍ لَّعَلِّي أَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَعْلَمُونَ.(46 - یوسف) ای یوسف، ای مرد راستگوی، برای ما تعبیر کن که هفت گاو فربه را، هفت گاو لاغر می‌خورند، و هفت خوشه سبز و هفت خوشه خشک باشد که من نزد مردم باز گردم و آنان آگاه گردند. وقتی هم‌ زندانیِ حضرت یوسف (ع) از نزد شاه به نزد یوسف (ع) آمد و خواب پادشاه را تعریف کرد و تأویل آن خواست، یوسف از در اختیارگذاشتن علم خود به او دریغ نکرد. هر کسی جای حضرت یوسف (ع) بود قطعاً تعبیر رؤیای پادشاه را به پیک او نمی‌گفت؛ بلکه دست‌مایه‌ای برای باج‌گیری و اخذ امتیاز برای خود و آزادی‌اش قرار می‌داد. در حالی که حضرت یوسف (ع) وعده‌ی الهی در مورد خودش را می‌دانست که با این علم تأویل رؤیا، که خداوند به او بخشیده است، خدا او را عزیز و صاحب نفوذ کرده است و چون خدا خودش بر این امر اراده کرده است حتی اگر پادشاه تأویل رؤیای خود را بداند باز این امر باعث بی‌نیازیِ شاه از یوسف نخواهد شد و مکانت و اعتلای مقام یوسف (ع) در مصر قطعاً محقق خواهد شد. وَ كَذَلِكَ مَكَّنِّا لِيُوسُفَ فِي الأَرْضِ وَ لِنُعَلِّمَهُ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ(21 - یوسف) و بدین‌سان یوسف (ع) را در زمین مکانت دادیم تا به او تعبیر خواب آموزیم. بسیاری از ما گاهی از در اختیارگذاشتنِ علم خود در دیگران در هراس هستیم و گمان می‌کنیم اگر آن‌ها به علم ما دست پیدا کنند از ما بی‌نیاز خواهند شد و ما را دچار مشکل خواهند ساخت. از روی همین جهل و نادانی است که یک استادکار به شاگردش برخی رموز را یاد نمی‌دهد تا شاگرد از او دور نشود و یا با کارکردن مستقل و زیادشدن دست، روزی و مشتری‌های او را کم نکند و... معلمی پای منبر کسی محرمانه می‌نشیند و سعی دارد شاگردان این موضوع را ندانند تا گمان کنند معلم از خودش علم دارد. باید تردید نکرد که اگر خدا بخواهد انسان را با علمی عزت بخشد با نشر آن عزتش می‌بخشد، نه با خساست در نشر علم. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•