دست در كيسه نمودم و با تعجّب ديدم كه قليان و ديگر وسايلى كه قبلا بود، در آن نيست و فقط دوات و قلم و كاغذى به اندازۀ نياز و نوشتن آن دو دعا موجود است. بسى شگفت زده شدم! با تندى به من گفت: زود باش و معطّلم نكن كه مى خواهم بروم.
مضطرب شدم و سر به طرف زمين نهاده مهيّاى نوشتن شدم. دعاى اوّلى را املاء كرد و من نوشتم. به دعاى دوّم كه رسيد اين گونه قرائت كرد:
يا محمّد يا عليّ يا فاطمة، يا صاحب الزّمان أدركني و لا تهلكني.
اى محمّد، اى على، اى فاطمه، اى صاحب زمان، مرا درياب و هلاكم نكن.
من در عبارت دعا تأمّلى كردم و او كه ديد به فكر فرورفتهام گفت: آيا عبارت را غلط مى دانى؟
گفتم: آرى، زيرا خطاب به چهار نفر است و فعل آن بايد جمع باشد.
گفت: اشتباه نمودى، اكنون نظم دهندۀ اين عالم، امام زمان ارواحنا فداه است و غير او در عالم تصرّف نمى كند و در دعا آن سه بزرگوار يعنى حضرت محمّد، على و فاطمه عليهم السّلام را شفيعان نزد امام عصر ارواحنا فداه قرار مى دهيم و فقط از او استمداد مى كنيم.
ديدم سخن متينى مى گويد، پس دعا را نوشتم ولى وقتى سر بلند كردم كسى را نديدم. از خادم دربارۀ او سؤال كردم.
گفت: من كسى را نديدم، با حالتى كه در من سابقه نداشت به شهر بازگشتم و وارد خانۀ حاجى كرباسى شدم.
او گفت: آيا تبى بر تو عارض گشته است؟
گفتم: خير، و ماجرا را برايش تعريف كردم.
او گفت: اين دعا را شيخ محمّد بيد آبادى به من ياد داد و من در پشت كتاب دعا آن را نوشتم. برخاست و كتاب را آورد ولى در آن چنين بود: «أدركوني و لا تهلكوني»، آن را پاك كرد و نوشت: «أدركني و لا تهلكني».
📚 صحیفه مهدیه ، ص ۴۳۸
#معرفی_کانال_به_دیگران 👇
https://eitaa.com/joinchat/1351090401C23e00aef92