ظریف در چهره دیگر
عالیجناب ظریف پس از سالیانی جا نماز آب کشیدن و آش پرهیز خوردن، سرانجام ناگزیر شد پیشینه خود را آشکار سازد و اذعان کند که از بیست سال پیش با مقامات آمریکایی و سناتورهای شیطان پرور یانکی سروسّری داشته است.
آن گاه که دیدار زیرزمینی! و فوق سرّی! او با یک سناتور آمریکایی، به نام کریس مورفی در حاشیه نشست مونیخ – به رغم تکذیب اولیه – برملا شد و تشت رسوایی او از بام افتاد، با دستپاچگی و شتاب زدگی به شیوه بازیگران میدانی و خیابانی و هنر پیشه های روحوضی ، به زبان بازی و فضاسازی دست زد و تلاش کرد ننگی را که بار آورده است با رنگ بپوشاند!
او اذعان کرد که از ۲۰ سال پیش که هیچ جایگاهی نداشته با سناتورها و مقامات آمریکایی در ارتباط بوده است لیکن نگفت که آیا سناتورهای آمریکا با همه ایرانیانی که در آن کشور زیست می کنند ارتباط می گیرند یا تنها به شخص او عنایت ویژه داشته اند!؟ آیا این ارتباط سناتورها با او به علت بیکاری بوده و در واقع عاشق چشم و ابروی او بودند؟ یا اینکه بر آن بودند او را برای روز مبادا بسازند و پرورش دهند تا اگر روزی در کشور خویش به جایی رسید و به مقامی دست یافت، سر میز مذاکره با جهانخواران مانند آب خوردن وادهد! و به همه خواسته های طرف مقابل تن در دهد و هر آنچه را که خواستند با دل و جان و از کیسه خلیفه ببخشد و هیچ چیزی نگیرد و به این شرف فروشی، وطن فروشی و وادادگی ببالد و آن را فتح الفتوح و «معامله قرن»! بخواند؟!
جناب ظریف دست و پا زده است تا این دیدار فوق سرّی را در راه رساندن صدای ملت ایران به دنیا بنمایاند و خود را نماینده مردم جا بزند! در صورتی که اولاً خود به خوبی می داند که صدای ملت را با درگوشی و راز و رمز جاسوس مآبانه نمی توان به دنیا رسانید. این صدای منحوس تسلیم طلبان است که به مغازله سیاسی و بند و بست های ننگ بار پشت پرده و زیر پرده نیاز دارد. صدای حماسه آفرین و حیات بخش ملت ایران با شعار مرگ بر آمریکا و اسرائیل هم اکنون در جهان طنین انداز است. ثانیاً جناب ظریف نماینده ملت ایران نمی تواند باشد، چهره ای که ننگ قرارداد برجام را بر جبین دارد، هیچگاه و هرگز نمی تواند نماینده ملتی انقلابی و شرافتمند باشد و این ادعای او که خود را نماینده مردم ایران خوانده است اهانتی نابخشودنی به ملت ایران به شمار می آید. او نماینده تسلیم طلبان خودباخته ای است که زبان آمریکا را در دهان دارند و از امضای قراردادهای رذالت بار و ذلت آفرین پروا ندارند.
باید از جناب ظریف پرسید چه سرمگویی اقتضا کرد که نزدیک ۷ سال گذشته از ارتباط سرّی خود با مقامات آمریکایی سخنی به میان نیاورد و حتی دیدار فوق سرّی با کریس مورفی در حاشیه نشست مونیخ را نیز از ملت ایران پنهان داشت و وقتی خبر این دیدار از سوی غربی ها برملا شد، با پشت هم اندازی و نیرنگ بازی کوشید از قباحت و فضاحت این دیدار محرمانه بکاهد و… آن را عادی بشمارد؟
از نیروهای پیاده نظام آمریکا در ایران نیز جا دارد سئوال شود چگونه وقتی مسئولان نیروهای انتظامی و امنیتی خبر سقوط هواپیمای اوکراینی به وسیله رادار ایرانی را به علت مسائل فنی چند روزی با تأخیر اعلام کردند چه گرد و خاکی به پا کردند و چه غوغایی به راه انداختند که به مردم دروغ گفته اند! و دنبال به راه انداختن فتنه بودند لیکن دروغ آشکار وزیر خارجه دولت تزویر و فریب به ملت ایران و پنهان نگهداشتن دیدار با مقامات آمریکایی به مدت ۲۰ سال و فاش نکردن دیدار با کریس مورفی در مونیخ آلمان چگونه برای تسلیم طلبان مایه آشفتگی، آزردگی نشد؟ و از این دروغگویی ها خم به ابرو نیاوردند گویا دروغ و فریب برای تسلیم طلبان و آن برجامی هایی که سر در آخور بیگانگان دارند نه تنها عیب به شمار نمی آید بلکه شاید مایه بالندگی است، آیا این ارتباط دیرینه و مرموزانه جناب ظریف با مقامات آمریکایی این نکته را در ذهن ایجاد نمی کند که چه بسا ارتباط ها، بند و بست ها و قرارمدارهای دیگری در پشت پرده در جریان باشد که ملت ایران از آن بی خبر است؟
این نکته نیز در خور یادآوریست که زندگی و عملکرد جناب قطب زاده نیز نشان می دهد که او به طور سرّی با برخی از مقامات آمریکا در ارتباط بوده و بنابر بر برخی گزارشها نامبرده با هیلتون جردن رئیس دفتر کاخ سفید دیدارهایی داشته است و شبکه های جاسوسی آمریکا از طریق قطب زاده برای نفوذ در میان مسئولان ایرانی و جذب عناصر ضعیف النفس که در پست های کلیدی قرار داشتند بهره برداری می کردند و به نظر می رسد برخی از کارگزاران نظام که چشم امید به بیگانگان دارند و قبله گاهشان کاخ سفید است این گونه رمز و راز و قول و قرار با بیگانگان را برای رسیدن به جاه و مقام و کشاندن ایران به قهقرا بی پروا و بی سر و صدا دنبال می کنند و اگر راست قامتان آگاه و دلسوزان وطن و انقلاب در اندیشه چاره نباشند تسلیم طلبان بی وطن و سازشکاران خائن ایران را به جاسوس خانه بدل می کنند