•|😔💔|• اسماء آب ميريخت... علي(ع) غسل ميداد.... يكهو صدای گریه ی آقا بلند شد .... اسماء گفت: مولا جان خودتون گفتين بچه ها آروم گریه کنند ..چیشده كه شما بلند گریه میکنین... اقا فرمود: اسماء ...بعد از سه ماه ،امشب فهمیدم فاطمم چی رو ازم پنهون می‌کرد... ازینجا به بعد رو آروم آب بریز ... دستم خورد به وَرَمِ بازوش... ... ------------------------------------- @Azgonahtatobeh