هزار مرتبه کردم فرار و دیدم باز تواز کرم به من آغوش خویش‌کردی باز به لطف ورحمت وعفو و کرامتت نازم که می‌کشی تو ز عبد فراری خود ناز جسورکسی چومن و مهربان‌کسی‌چوتو نیست که با همه بدی‌ام باز با تو گفتم راز چه‌حکمتی است که درلحظۀ شروع گناه تو می‌کنی کرم و عفو خویش را آغاز هنوز باز نگشته، تو می‌گشایی در هنوز توبه نکرده، مرا دهی آواز اگرسؤال کنی من کی‌ام، تو کی؟ گویم منم ذلیل گنه، تو عزیز بنده‌ نواز تو دست لطف گشودی و آشتی کردی من ازچه دست نکردم به‌جانب تو دراز همراهان عزیز شبتون خوش 🌹🌹🌹