چهل منزل کتک خوردم، نبودی به زیر دست و پا مُردم، نبودی منی که غنچه بودم، تشنه ماندم توانم رفت و پژمردم، نبودی چرا وقتی که بد ترسیده بودم چرا نام تو را بردم، نبودی؟! شب تاریک، در بین بیابان من از محمل زمین خوردم نبودی نپرس از پهلویم، تقصیر زجر است به ضرب چکمه آزردم، نبودی چرا ساکت، چرا اینگونه سردی؟! مگر با دختر خود، قهر کردی؟! @hosenih سه ساله بودم و قدم کمان شد تسلای غمم، زخم زبان شد نبودی جان بگیرم در کنارت رقیه از یتیمی نیمه جان شد حجابم را نشد محکم بگیرم دو دستم بسته بین ریسمان شد چه دستان بزرگی دارد این شمر تمام صورتم زهرا نشان شد حواسم بود روی نیزه بودی سرت بالاسر من سایه بان شد سرت را می گذارم روی شانه که گویم حرف های دخترانه @hosenih اگرچه درد دارم قدر کافی نمی خوابم که مویم را ببافی نپرس از وضع موهایم که دیگر ندارد حاجتی بر موشکافی پر پروانه وارم را شکستند ندارم استطاعت بر طوافی شدم خسته ازین سربار بودن خودم حس می کنم هستم اضافی مرا با خود ببر، با من بگو که دگر از این مصیبت ها معافی بیا امشب به قول خود عمل کن مرا در لحظه ی آخر بغل کن شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e