بستر و شب شهادت این روزا علی غرق خواهشه بیش از این نذار ازتو شرمنده بشه از میخ در و از دیوار خونمون یادگاری مونده روی تنت نشون آخ شکسته شد بالت.کشته منو احوالت.از چشام بخون فاطمه فاطمه فاطمه جان دیگه حرفی از رفتنت نزن ای تموم دنیا و دلخوشی من قول دادی از اون اول پیشم بمونی سنی نداری زهرا خیلی جوونی حیدرت سیاه بخته.فاطمه برام سخته.بی هم زبونی فاطمه فاطمه فاطمه جان میری و منو تنها میزاری زهرا روی قلب حیدر پا میزاری میخای بپری دیگه از این آشیون پرشکسته ی زخمی سوی آسمون جون پسرات زهرا.جون دخترات زهرا.پیش مابمون فاطمه فاطمه فاطمه جان ابوذر رئیس میرزایی