مدح و ثنا، از هم‌چو من لازم ندارد آن‌چه عیان باشد، سخن لازم ندارد ما تا ابد، جامه‌درانِ کوی یاریم خانه‌خرابش، پیرهن لازم ندارد روزِ گرفتاری، اگر صدتن بیایند- نوکر به غیر از پنج‌تن، لازم ندارد این شاه، با شاهانِ دیگر فرق دارد بخشیدنش، زانو زدن لازم ندارد هرچند لب‌تشنه، ولی معنای آب است یک‌قطره آب، از اهرمن لازم ندارد پوشانده تیر و نیزه سر تا پای او را این جسمِ صدپاره، کفن لازم ندارد اهلِ ستم، یک لحظه هم با خود نگفتند این‌قدر نیزه، یک بدن، لازم ندارد عادل حسین قربان @deabel