((آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا)) آمدی حالا که مویم سوخته بابا چرا کاش میشد بهتر از رأست پذیرایی کنم آمدی کنج خرابه، آمدی اینجا چرا @hosenih دستهایش سفت و محکم بود زجر نانجیب بی حیا می زد مرا پس بیشتر با پا چرا عمه جان میگفت اصغر پیش تو جا مانده است مادرش گهواره را می داد پس لالا چرا ساربان ها هر چه گفتند عمه زینب گوش کرد شمر پس هر دفعه با او میکند دعوا چرا @hosenih تا سوار گردنت باشم پدر خم می شدی رفته ای پس پیش چشمم این همه بالا چرا من که یک طفل سه ساله هستم ای بابا حسین عمه می گوید شدم چون مادرت زهرا چرا شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e