به نام خالق یکتا
(روایتی اززندگی سردارمهدی خوش سیرت به مناسبت ۳۶سالگرد عملیات نصر۴و این شهید عارف )
آقا مهدی آخرین بازداشت می رفت جبهه به مادرم گفت،داری نوه دارمیشی،مادرم باشنیدن این حرف خيلي خوشحال شد. آقا مهدی گفت،یه وصیت با تودارم،اگر شهید شدم نوه ات پسر بودننامش رابزارمهدی واگردختربودخودت نامی براش انتخاب کن.مادر باشنیدن این حرف به تندی گفت،چطور میشه نام پدر و پسریکی باشه؟
آقا مهدی گفت، من یه چیزی می دونم که شما بی خبری!بگو باشه،مادرم سر انجام با اکراه وبی میلی گفت باشه.فردای آن روزبا بدرقـه اهل خانواده رفت جبهه ودیگرخبری ازایشان نداشتیم تااینکه متوجه خبر خبرشهادت آقا مهدی شدیم، واقعآ تحمل داغ ۳فرزند در۳ سال متوالی خیلی سخت است مادرم ازبیرون مانند یخ آب می شدوازدرون مثل شمع می سوخت،مادرم درنمازازخدا وبرادران شهیدم می خواست که ایشان راپیش خودشان ببرد،می گفت دیگه طاقت ندارم بچه مهدی به دنیا بیاید پدر بالاسربچه اش نباشه وقتی برزگ شد چه بهش بگم. مادر۶ماه بعدازشهادت آقامهدی درسن ۶۳سالگی دارفانی راوداع گفت وتنها یادرگار آقامهدی بعد از۳۸روزازوفات مادرم و۷ماه ازشهادت بردارم آقامهدی متولد شد و نامش رامهدیه گذاشتیم وخداوند دعای مادرم رااجابت کرد.به آرزویش رسید وتولدبچه آقا مهدی روندید.
روای: کبری وساریه خواهران شهیدان خوش سیرت.
این روایت برگرفته از کتاب سردارعلقمه ماووت به روایت وقلم علی منصوری چوری است.
عزتتان مستدام.
التماس دعا