گرگها در این بیابان حکمرانی می کنند ! در میان گوسفندان روضه خوانی می کنند ! با لباسی از پَر طاووس و خویی چون غزال گله را مجذوب رنگ و مهربانی می کنند ! گوسفندان دانش آموزند ، گُرگان چون مدیر ! از میان گلّه با برخی تبانی می کنند ! از میان گوسفندان عده ای مبصر شدند ! تا کلاس بی معلم را نگهبانی کنند ! گلّه راضی ، گُرگها راضی ، رفاقت برقرار ! مبصران در حد عالی پاسبانی می کنند ! گله می زایید و می زایید تا نسلی دگر ! در حریم خانه های گرگ دربانی کنند ! داد زد یکروز  یک بزغاله ای در این کلاس... چون معلم نیست مبصرها سخنرانی کنند ! گفت آن بزغاله این شعر و غذای گرگ شد ! تا که گُرگان مبصران را شام مهمانی کنند ! گلّه از آنروز مجبور است از شب تا به صبح از کتاب عبرت بزغاله روخوانی کنند ! وای اگر این گلّه روزی رم کند از یک خروش ! صد هزاران گرگ را در عید قربانی کنند ...! ----------------------🌼----------------------