#یک_نکته_از_هزاران 🌱
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
اسماعيل بن زياد گويد: ام موسى كنيز على (ع ) و سرپرست دخترش فاطمه به من گفت : از على (ع ) شنيدم به دخترش ام كلثوم مى فرمود: دختر من به زودى از مصاحبت من محروم خواهى شد و طولى نمى كشد كه از ميان شما مى روم .
ام كلثوم پرسيد: به چه دليل چنين فال بدى مى زنيد و ما را داغدار مى سازيد؟
فرمود: رسول خدا را در خواب ديدم كه گرد و غبار را از چهره من پاك مى كرد و مى فرمود گرفتارى هاى دنيا از تو برداشته شد و تير قضا به هدف مقصود رسيد.
نامبرده گويد: سه شبانه روز نگذشته بود كه حادثه ضربت خوردن اميرالمؤ منين (ع ) واقع گرديد. ام كلثوم از اين پيشآمد ناراحت شده داد مى زد و فرياد مى كرد، اميرالمؤ منين (ع ) او را ساكت كرده مى فرمود: دختر من گريه مكن آرام باش هم اكنون پيغمبر خدا را مى بينم با دست به جانب من اشاره مى كند و مى فرمايد: يا على به جانب ما بيا كه آن چه در نزد ماست براى تو بهتر از ماندن در دنيا.
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
مالك بن ضمره گويد: از اميرالمؤ منين على (ع ) شنيدم كه مى فرمود: آگاه باشيد كه شما در معرض لعن و دروغگو شمردن من قرار خواهيد گرفت (شما را در شرايطى قرار مى دهند كه اقدام به لعن و دروغزن خواندن من مى كنيد)، پس هر كس مرا از روى كراهت و عدم رضايت قبلى لعن كند و خداوند ناراضى بودن او را بدين كار از دلش بداند من و او با هم بر محمد(ص ) وارد مى شويم ، و هر كس زبانش را نگه دارد و مرا لعن نكند، به اندازه زمان پرتاب يك تير با يك چشم به هم زدن از من زودتر به ملاقات آن حضرت برود، و هر كس با رضايت و خوشحالى مرا لعن كند حجابى ميان او و (عذاب ) خداوند (يا حجتى ميان او و خداوند) نخواهد بود، و حجت و دليلى بر پيشگاه محمد(ص ) ندارد.
هان بدانيد كه محمد(ص ) روزى دست مرا گرفت و فرمود: هر كس با اين پنج (انگشت ) بيعت كند، و در حالى كه تو را دوست مى دارد بميرد، حقا به عهد و به تكليف خود عمل نموده ، و هر كس در حالى كه تو را دشمن مى دارد بميرد همانا به مرگ دوران جاهليت مرده است ، و به تمام آن چه كه در اسلام عمل نموده ، و هر كس در حالى كه تو را دشمن مى دارد بميرد همانا به مرگ دوران جاهليت مرده است ، و به تمام آن چه كه در اسلام عمل نموده (اعم از عبادات و غيره ) مورد محاسبه قرار گيرد، و اگر در حالى كه تو را دوست مى دارد پس از تو زنده بماند، تا آن گاه كه خورشيد طلوع و غروب مى كند خداوند كارهاى او را به امن و ايمان پايان خواهد داد.
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
جويريه بن مسهر كنار خانه على (ع ) آمد پرسيد: اميرالمؤ منين (ع ) كجاست ؟ گفتند: خوابيده است ، صدايش را بلند كرده گفت : اى خوابيده از جاى برخيز سوگند به كسى كه جان من در دست تواناى اوست چنان چه خود پيش از اين به ما اطلاع داده اى ضربتى بر سرت زنند كه محاسنت را از خون سرت خضاب سازد، على (ع ) صداى او را شناخته فرمود: جويريه پيش بيا تا سخنى با تو بگويم ، چون نزديك آمد، فرمود: به حق كسى جان من در تصرف اوست تو را نيز به حضور بدكردار پرخور پست فطرتى خواهند برد و او دستور مى دهد دست و پاى تو را ببرند و در زير درخت بسيار بلندى به دار زنند، روزگارى از اين قضيه گذشت تا در زمان معاوية بن ابى سفيان كه زياد به ولايت رسيد دست و پاى او را بريد و او را در زير درخت بسيار دراز پسر مكعبر به دار آويخت .
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽