#حرف_اعضا 🌸🍃
سلام
من دختری ۱۹ ساله هستم، تو سن ۴ سالگی دیگه از محبت مادری محروم شدم و وضع خونه مون از لحاظ عاطفی با زن پدرم افتضاح بود، این ها رو گفتم تا سندی باشه بر یک ضعف بزرگ به اسم کمبود محبت.
تا ۲ سال پیش هم وضع مالی مون افتضاح بود و حالا بهتره، من بخاطر پول رفتم رشته تجربی و کنکور دادم پارسال، اما رشته ی خوبی قبول نشدم. خرداد ماه با یه پسری آشنا شدم که خیلی شبیه من بود از لحاظ روحی.
کتاب خون بود، دانشجو بود و روحیه درونگراش جذبم کرده بود، پسر خیلی خوبی بود از نظرم، قابل توجه آقا پسرهایی که الان میان تهمت بزنن وضع مالی معمولی خیلی معمولی داشت و قیافه و هیکل معمولی هم داشت مثل خودم شهرشون ۴ ساعت از من دوره.
وقتی قبول نشدم بهش گفتم که بره و خودش رو حروم نکنه، اما اون گفت که پیشم میمونه و برام برنامه مینویسه و مشاوره میده و کلی بهم محبت کرد و گفت هرگز نمیره از پیشم. راستی یکی از کشمکش های ما راجع به رابطه بود، آخه حتی اگه از دین هم نگاش نکنیم خیلی زود بود ۴ ماه؟
خلاصه که بعد از مهر ماه که دلم بهش خوش شده بود و درسم رو خوب میخوندم کم کم بد شد، هر ۱ بد اخلاقی منو ۱۰ بار تلافی میکرد و اشکم رو در میاورد که چند روز پیش بهم گفت نمیخوام باهام باشی ...
به نظرتون الان من چیکار کنم؟، خیلی احساس خالی بودن دارم، تو رو خدا راهنماییم کنید، دومین سال کنکورمه، بعضی از پسرها از هر در محبتی خودشون رو به دخترهای کمبود محبتی نزدیک میکنن تا ازش سوء استفاده کنن، بعد هم بگن خودش خواست، اگر هم طرف پا نده براشون مهم نیست زود مثل ... پرتش میکنن بیرون.
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
سلام و عرض ادب، خدمت اعضای محترم. در جوابِ اون خانم 39ساله ای که به علت فقیر بودن خانواده نتونستن ازدواج کنن. باید بگم، عزیزم درسته که ازدواج خوبه ولی نباید هدفت باشه هدف درست زندگی کردنه، الانم که شما شاغلی و دستت تو جیبِ خودت هست خیلی ازخانمهای متأهل که مشکلاتِ خانوادگی دارن، به شما حسرت میخورن،، که ای کاش مستقل بودن ومیتونستن خودشون زندگیشونو اداره کنن. اتفاقا خداشمارو دوست داشته که به خاطرِ فقر یه آدمِ معتاد یا فقیرتر از خودتون نیومده خواستگاریتون وبه بدبختیاتون اضافه نشده، چون من یه خانواده سراغ دارم به خاطرِ همین شرایطی که شما داشتین دختراشونو به آدمایِ مشکل دار شوهر دادن. دوتاشون با بچه جداشدن، یکیشون هم 11سال عقد کرده بود چون پسره میگفت پول ندارم خونه اجاره کنم بعد دختره رو گول زد مهریشو بخشید بعدشم طلاقش داد. بهترین روزهای جوونیشو به پایِ یه پسره لااوبالی سوزوند آخرشم اسمِ مطلقه روش موند.حداقل شما دختری، فکر کن اگر یه شوهر معتاد داشتی، یا یه خانواده ی شوهرِ بی شعور که آزارو اذیت برات داشتن یا یکی مثلِ من که تا یکسال پیش خودمو خوشبخت میدونستم ولی الان که یه پسرِ جوون دارم که سیگاری ورفیق بازه نه درس میخونه، نه سر کار میره، نه اهل نماز و روزه، به هیچی اعتقاد نداره، فقط یا خوابه یا تو خیابونا ول معطله هزارتا حرف و حدیثم از فامیل و دوست وآشنا میشنوم، همش میگم کاش ازدواج نکرده بودم که یه همچین بچه ای داشته باشم، اونم به خاطرِ ژنتیکش هست که به پدر بزرگش رفته.البته پدرشوهرم جوهره ی کاریش زیاده ولی متاسفانه اعتقاداتش هیچه. الان دیگه از خانواده ی همسرم هم بدم میاد وهمش با همسرم به خطرِ پسرمون بحث وجدل داریم خلاصه نا شکری نمیکنم ولی ترجیح میدادم مثلِ شما مستقل بودم تا اینکه متأهل و اینهمه مشکلات..
حرفم اینه مثبت فکر کن. ناامید نباش اگر موقعیتشو داری برو کارهای خیر انجام بده حتما که نباید خودت بچه داربشی، برو بهزیستی یا کمیته امداد سرپرستی یه بچه رو تقبل کن، کلی انرژی مثبت پیدا میکنی. حتما خدا تورو تو این موقعیت قرارداده تا خیری برایِ هم نوعات داشته باشی تا میتونی کارهای خیر انجام بده تا خودت از وجودِ خودت لذت ببری و شاکر خداباشی
برای خوشبختی وعاقبت بخیری جوونهامون صلوات
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽