بعد از «عملیات کربلای ۵» برای تداوم و تکمیل عملیات، «عملیات کربلای ۸» آغاز شد و حاجی در این عملیات به قائم مقامی لشکر ویژة ۲۵ کربلا منصوب شد و در همین عملیات بود که بهترین یاران خود، از جمله سرداران شهید طوسی و نوبخت را از دست داد و به دلتنگی‌هایش بیش از پیش افزوده شد. سال ۶۶ از راه رسید. «عملیات کربلای ۱۰» در پیش بود و سردار خستگی ناپذیر برای فراهم کردن مقدمات کار، در ارتفاعات برفگیر «ماووت» به سر می‌برد. او شب عملیات با اینکه سه شبانه‌روز پلک‌هایش خواب را لمس نکرده بود، از تلاش باز نمی‌ایستاد به طوری که در شب عملیات وقتی فرمانده وقت لشکر (سردار قربانی) گفت: «حاجی امشب جلو نروید، چون آتش سنگین است.» حاجی با لحنی که پرده از احساس وظیفه‌اش برمی‌داشت، گفت: «من فرمانده این محور و عملیاتم و باید در کنار بسیجیانم باشم تا از کار آنها و نحوة عملکردشان مطلع باشم تا انشاالله مشکلی پیش نیاید.» آن شب حاج حسین با نیروها در قله ماند و گفت: «اگر مصلحت خدا باشد، ما دیگر رفتنی هستیم و شهید می‌شویم.» عاقبت در شب عملیات کربلای ۱۰ دوم اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۶۶ خمپاره‌ای بر سنگر او فرود آمد و بصیر جبهه‌ها با بصیرت تمام بر قله‌های ماووت تا جایی اوج گرفت. شهادت حاج بصیر، شهر فریدونکنار و سراسر مازندران را تکان داد. جمعیتی انبوه به بدرقه پیکر شهید رشیدشان آمده بودند. ─═┅═༅𖣔🌹𖣔༅═┅┅─ 🤲 اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید با شهداء 🌷 همنشین شوید 👇👇 @ba_Shaheidan